نفسیّات

در این جا از مشغولیات نفس، تا جایی که بشود، می نویسم.

  • ۰
  • ۰

تشییع شهدا

مراسم تشییع و تدفین دو شهید گمنام از شهدای غواص در روز شهادت حضرت امام صادق (علیه السلام) برگزار شد. قرار بود مراسم ساعت نه و نیم صبح از میدان فلسطین شروع و به سمت حوزه ی هنری ادامه یابد تا شهدا در حیاط حوزه دفن شوند. ظاهرا تبلیغات چندانی هم برای مراسم نشده بود. ساعت نه و چهل به میدان فلسطین رسیدم. داخل مسجد مراسم بود و زیارت عاشورا می خواندند. عده ای هم دور میدان جمع شده بودند. تعدادی از بچه های دانشگاه را دیدم. ساعت ده دو ماشین تویوتا حامل دو تابوت شهید حرکت کردند. جلوی کاروان افرادی عکس های بزرگ از امام و رهبر و شهدا به سبک لبنانی ها حمل می کردند. بعد از آن تعدادی بسیجی با لباس مشکی و موتورهای یک دست در دو صف حرکت می کردند. پس از چند دقیقه پلاکاردهای مختلفی در مورد توافق وین در دست بچه های دانشجو بسیجی و مردم دیده می شد. شعارهای روی پلاکارد این ها بود : "شهدا شرمنده ایم #توافق وین"، "آژانس آمریکایی قاتل لاله هایی"، "شهدا شرمنده ایم #برجام"، "توافق بد ما نافی عزت ما"، "اگر شهدا بودند این توافق را می پذیرفتند" و ... در راه بعضی خبرنگاران و بعضی افراد ظاهرا مسئول به این ها گیر می دادند. اما این ها کامل حضور داشتند. یکی از این بچه ها از اول تا آخر دور و بر ماشین حمل شهید بود. بعدها در سایت ها و خبرگزاری ها دیدم که کاملا این حرکت سانسور شده بود. معدود عکسی یافت می شد که شعارها در آن مشخص باشد. وقتی از پل حافظ رد می شدیم روی پل یک بنر بزرگ انداختند که رویش بزرگ نوشته بود "شهدا شرمنده ایم" گوشه ی پایین آن هم نوشته بود "#قطعنامه 598 #توافق وین". وقتی جلوتر رفتیم چند دقیقه ای بنر را جلوی جمعیت آورده بودند. یکی از مسئولین برگزاری که با لباس نظامی هم بود مشکل چندانی نداشت اما فرد دیگری با لباس شخصی و یک نفر با لباس روحانی که ظاهرا جزء عوامل برگزاری هم بودند مخالفت کردند و به زور سعی داشتند بنر را جمع کنند. حتی فرد با لباس روحانی جلوی "قطعنامه 598 #توافق وین" بنر ایستاده بود تا در عکس ها نیفتد! به نزدیک درب حوزه که رسیدیم تابوت شهدا را روی زمین گذاشتند تا نماز بر جنازه های آنها خوانده شود. بعد از آن تا حیاط حوزه هنری روی دست مردم تشییع شدند تا اینکه به جایگاه قرار داده شدند. سپس مراسمی برگزار شد و شهدا توسط هنرمندان از جمله مجید مجیدی و احمد رضا درویش دفن شدند. تلقین خوانده شد. در انتهای مراسم هم شهاب مرادی روایتی گفت با این مضمون که "ابو بصیر می گوید؛ بعد از شهادت امام صادق علیه السلام  خدمت امّ حمیده (همسر گرامى امام صادق علیه السّلام) شرفیاب شدم تا شهادت آن حضرت را تسلیت عرض کنم. آن بانو به گریه افتاد و من نیز از گریه او، گریستم . سپس به من فرمود: اى ابا محمد، اگر به هنگام شهادت ، حالت آن حضرت را مى‏دیدى تعجب می کردی ، آن حضرت در لحظات آخر ،چشمان مبارک خود را گشود و فرمود: تمام نزدیکان و بستگان مرا حاضر کنید! ما نیز بنى هاشم و بستگان آن حضرت، به هر کسى که دسترسى داشتیم جمع کردیم. حضرت نگاهى به آنان انداخت و فرمود: براستى، که شفاعت ما (خاندان) شامل حال کسى که نماز را کوچک (و بى ‏اهمیت) بشمارد، نمی گردد."
 

تشییع و تدفین شهدای غواص در حوزه هنری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی